اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] session_start(): open(/var/cpanel/php/sessions/alt-php55/sess_0r0fcpsa03ro2r1emftvdb4bi1, O_RDWR) failed: No such file or directory (2) - Line: 429 - File: inc/plugins/checkboxvalidation.php PHP 5.6.40 (Linux)
File Line Function
[PHP]   errorHandler->error
/inc/plugins/checkboxvalidation.php 429 session_start
/inc/class_plugins.php 101 checkboxvalidation_showthread_end
/showthread.php 1243 pluginSystem->run_hooks




زمان کنونی: ۴ آذر ۱۴۰۳, ۰۳:۰۸ صبح درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)

[-]
آخرین مطالب ارسال شده

مزون عروس آریایی

عطر و ادکلن پرفیومز



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد!
نویسنده پیام
???? ????
******
???? ????
ارسال‌ها: 1,721
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۰
سپاس ها 465
سپاس شده 1305 بار در 793 ارسال
ارسال: #20
پاسخ به: چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد!
۱۲ / پاسخ صدیقه:

توضیح: این قدر این نوشته خوبه، که من دیگه چیزی ندارم برای اضافه کردن. بحث این هفته رو می بندیم، با نوشته زیبای صدیقه.



من دختری هستم در جامعه ای در حال گذار پر از غلط و درست.

تاسف میخورم به نا آگاهی. به اینکه خیلی وقتا نمیدونم و میبینم انسانهایی که نمیدونن که نا آگاهند. ای کاش حداقل میدونستیم که نمیدونیم. اونوقت انقدر درد نمیکشیدیم بلکه تلاش میکردیم فکر کنیم و یاد بگیریم.

برخی مون انسانهایی هستیم که نمیدونیم چی میخوایم. چرا میخوایم؟ چطوری باید به دستش بیاریم؟

کتاب سرشت جنسی انسان رو میخونم و گاهی فکر میکنم ای کاش منم توی قبایل انسان های اولیه بودم و یه عالمه مادر و پدر داشتم و از درخت بالا میرفتم و  آگاهیم مثل قبیله ام بود و یه عالمه خواهر و برادر داشتم و یه عالمه عاشق میشدم و یه عالمه معشوق داشتم و به اندازه ی جهانی فرزند داشتم.

گاهی از نادانی و دانایی که مخلوط شده و نمیتونم از صافی ردش کنم دلهره میگیرم.

به پیامهایی که در جواب یکتا داده شد نگاه میکردم. اول خوشحالم که انسانهایی داریم که تحلیل میکنند و در جهت اگاهی پیش میرن. دوم تاسف میخورم که ما نیازهامونو نمیشناسیم. تاسف میخورم یه آقا یا یه خانوم روراست تکلیفش با خودش روشن نیست.

نه میشه یکتا رو قضاوت کرد نه اون اقا رو. بدی و خوبی شاید صرفا مختص رفتارِ ماست. به همون اندازه که اون آقا بد بود منم بد هستم یعنی رفتارمون. به همون اندازه که یکتا پاک و معصوم بود اون اقا هم هست. شاید برای دخترش بهترین و پاک ترین پدر دنیاست نه خبیث ترین.

من برای بانوهای کشورم، نه برای مردم کشورم، نه، برای همه جهان آرامش و راستی میخوام. کاش انقدر فضای احساس ها و رفتارها و گفتمانهامون امن باشه تا همدیگه رو بشنویم، درک کنیم، به هم احترام بگذاریم، تا خواسته مونو شفاف بگیم و مثل گرگ طعمه ای رو به دام نندازیم از ترس اینکه یه وقت از دستش بدیم یا جواب نه بشنویم. و انقدر انسان و با شهامت باشیم که بپذیریم.

که اونوقت در موقعیتی اختیاری، تصمیمی اجباری اختیاری نگیریم. که مثل یکتا به اختیار وارد بشیم و اونوقت به اجبار اختیاری تصمیم به ادامه رابطه بدیم. و در آخر گند بزنیم به احوالات خودمون.

تاسف داره دکتر. نمیدونم واقعا شاید خیلی ها مثل اون پسری که توی اینستا بهم پیشنهاد سکس داد و وقتی من گفتم نه، با احترام عذرخواهی کرد و دیگه هم حرفی نزد، انقدر راستگو نیستن که بگن نیازشون چیه. یا میترسند یا عادت کردن یا نمیدونن چطور بگن و احتمالات دیگه.

هرچه میگذره و کتاب پیش میره یا کتاب صوتی دبی فورد رو گوش میکنم بیشتر از جهانی که درش بدنیا اومدم ترسم میگیره. بیشتر از ذهنیات منفی دوستانم میترسم یا گاهی خودم. انقدر که اطرافمون زیاده درست باش و راست باش و... آخرش هم ما در تشخیص درستی غلط عمل میکنیم.

هر آنچه برما رخ میده از ماست. مقصر بزرگ جهانمون و سونامی و زلزله ای که بهش وارد میکنیم، خودمون هستیم.

ساعت 16:19 عصر جمعه چهارم اسفند
۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۸:۰۲ عصر
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد! - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶, ۰۷:۳۳ عصر
پاسخ به: چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد! - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۸:۰۲ عصر

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  نامه‌ی بهاره: چرا به من پیشنهاد دوستی داد؟! star 2 2,109 ۲۱ دي ۱۳۹۸ ۰۳:۵۷ عصر
آخرین ارسال: parisa1140

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان