اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] session_start(): open(/var/cpanel/php/sessions/alt-php55/sess_kfq1ndpai0a3n0ed7bbt77o9m7, O_RDWR) failed: No such file or directory (2) - Line: 429 - File: inc/plugins/checkboxvalidation.php PHP 5.6.40 (Linux)
File Line Function
[PHP]   errorHandler->error
/inc/plugins/checkboxvalidation.php 429 session_start
/inc/class_plugins.php 101 checkboxvalidation_showthread_end
/showthread.php 1243 pluginSystem->run_hooks




زمان کنونی: ۴ آذر ۱۴۰۳, ۰۷:۵۰ صبح درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)

[-]
آخرین مطالب ارسال شده

مزون عروس آریایی

عطر و ادکلن پرفیومز



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سرگذشت جمال: روابط جنسی پیش از ازدواج
نویسنده پیام
???? ????
******
???? ????
ارسال‌ها: 1,721
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۰
سپاس ها 465
سپاس شده 1305 بار در 793 ارسال
ارسال: #1
سرگذشت جمال: روابط جنسی پیش از ازدواج
سرگذشت جمال- قسمت اول


پسری بودم ۲۸ ساله ساکن یکی از شهرستانهای جنوبی
در خانواده ای نسبتا مذهبی، در بافت و فرهنگ سنتی جامعه اون روزهای شهر نسبتا کوچکم زندگی میکردم
چهارتا خواهر و برادر بودیم و هممون تحصیلات دانشگاهی داشتیم

زمانی بود که شبکه های اجتماعی با ظهور فیسبوک تازه داشت شکل میگرفت اما همه گیر نبود
کارمند یه شرکت خصوصی بودم و درآمد نسبتا خوبی هم داشتم (۵ تا ۶ برابر دستمزد مصوب)
در اواخر دوران نوجوانی و اوایل دوران جوانی بسیار مذهبی و نسبت متعصب به مسائل دینی

دوست دختر نداشتم و هیچوقت به داشتنشم فکر نکرده بودم
ده سالی میشد که غرایز جنسی بهم فشار میاورد
اوایل خیلی مقاومت میکردم، ولی تنها روشم خودارضایی گه گاه بود با عذاب وجدانهای بعدش
دو سه سالی بود که خیلی مثل قبل پابند عقایدم نبودم و گر چه خود ارضایی کمتر بود ولی عذاب وجدانشم برام کمتر بود

داستان ازونجا شروع شد که بر حسب اتفاق و یه شیطنت دخترانه دست جمعی پای یه دختر را برای اولین بار به زندگی من باز کرد
تلفنم زنگ خورد شماره ای غریبه
و یه دختری پشت خط بود که با دوستاش سعی داشتن منو یکم اذیت کنن

این شد شروع یه رابطه شش ساله
سه ماه اول فقط صحبت بود بدون دلبستگی و عشقی، فقط از سر کنجکاوی

دوست دختر تلفنی من ساکن تهران بود از  یه خانواده محترم اما بسیار متفاوت از ما
پدر کارگر بود و با درآمد مشخص و دوست منم یکسالی بود که بعد از چند سال زندگی مشترک از همسر سابقش که پسر عموش بود جدا شده بود، بدلیل اعتیاد شدید همسرش
به تشخیص خانواده و در ۱۸ سالگی ازدواج کرده بوده کاملا سنتی

دیپلمه بود، زیبا بود و مهربان
پنج شش ماهی هم از من بزرگتر بود

به گفته خودش زمانی ازدواج کرده بوده که کوچکترین دانش جنسی نداشته و سکس براش فقط یه انجام وظیفه بوده بدون هیچ لذتی
بعد از سه ماه اولین ملاقات حضوری ما رخ داد، با یه سفر ۱۳۰۰ کیلومتری تا تهران

دوستای خوبی بودیم برای هم

اوایل اون حس کنجکاوی منو درباره جنس مخالف ارضا میکرد و منم همدمی بودم براش بعد از یه شکست عاطفی

میدونستیم که خیلی تفاوته بین دنیای ما بین فرهنگها و استاندارهای هر کدوم از ما
میدونستیم که دوستای خوبی برا هم هستیم ولی زوج متناسبی نیستیم

گه گاه کنجکاویای من به مسائل جنسی هم میرسید ولی دوست دخترم مشخصا اطلاعات چندانی نداشت

چهار ماه گذشت و ملاقات حضوری دوم ما شکل گرفت
ولی اینبار به سکس ختم شد
با هیجانی زیاد برای هر دوی ما
و بعدش عذاب وجدانی شدید به همراه داشت برای هر دوی ما که تا حدودی مذهبی بودیم

اما سکس بزرگترین اشتباه ما در این رابطه بود
یکی دو ماه بعد از اولین سکس  هر دوی ما گمان میکردیم بهترین زوج ممکن خواهیم بود و تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم

میدونستیم داریم وارد چه راه سخت و شاید غیر ممکن و یا حتی خطرناکی میشیم اما غریزه داشت کار خودشو بهتر از عقل پیش میبرد

پس به خانواده هامون گفتیم
ولی نتیجه همونی بود که شماهم میتونید حدس بزنید

مخالفت خیلی شدید!!!
ولی منو دوست دخترم که حالا دیگه عشق من بود کوتاه نیومدیم
و باوجود مخالفتها هر دوماه یبار همو میدیدیم

در مورد در امدش هم اینکه
دوست دختر من یه خونه کوچیک در  یکی از شهرهای حاشیه تهران داشت و مبلغ خیلی کمی از بابت اجاره اون میگرفت که اونم کفاف هزینه های تعمیر و نگهداری خودشو نمیداد

سر انجام دوستم بعد از مدتی بدلیل پرداخت نشدن اقساط وامهای همسر سابقش که از حساب اون گرفته شده بود و فشار بانکها و ضامنها مجبور به فروش اون آپارتمان شد و تنها منبع درامدش راهم از دست داد و بدلیل ناتوانی خانواده در تامین مالی بیش از قبل وابسته به من شد

بعد از دو سال سرانجام با پیگیری و سماجت، خانوادمو راضی(یا شایدم مجبور) کردم بیان خواستگاری

ما خوشحال بودیم و خانواده ها ناراحت
شب خواستگاری رسید
شاید بدترین خاطره زندگی من بود
مراسمی که ما انتظار داشتیم به شادی ختم بشه با گریه های پدر و مادرامون شبیه عذا داری برای آینده ما شد

اونا اعتقاد داشتن که ما اشتباه میکنیم ولی ما قبول نمیکردیم

اونشب بی احترامی و حرمت شکنی نشد ولی خانواده ها با دیدن همدیگه مطمئن تر شدن که نظرشون درسته

اما ما هم کوتاه نیومدیم
تصمیم گرفتیم تا زمانی که خانواده ها رضایت میدن صیغه کنیم که رابطمون هم شرعی باشه
به خواهر بزرگترش که تنها حامی ما بود گفتیم و کارمونو انجام دادیم
فقط اون میدونست

حالا دیگه میتونستیم باهم مسافرت هم بریم
رابطه جنسیمون زیادتر شده بود
و به گفته عشقم، تازه بعد از سالها اولین بار بود که داشت لذت سکس رو تجربه میکرد و منم بدون عذاب وجدان از مشکلات شرعی ازون لذت میبردم

این داستان دوسال ادامه داشت اما نظر خانواده ها تغییری نکرد!



ادامه در پست بعد

 
۲ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۰۲ عصر
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
سرگذشت جمال: روابط جنسی پیش از ازدواج - star - ۲ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۰۲ عصر

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  در دوران نامزدی رابطه جنسی داشته باشیم؟ star 1 2,329 ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۵ عصر
آخرین ارسال: star
  پشنهاد رابطه جنسی پیش از ازدواج: "من یک گل پژمرده ام!" star 2 1,791 ۲۱ دي ۱۳۹۸ ۰۴:۰۲ عصر
آخرین ارسال: parisa1140
  سلام آیا کسی مشاوره ازدواج در کرج میشناسه معرفی کنه؟ parisa1140 0 1,022 ۲۱ دي ۱۳۹۸ ۰۳:۵۶ عصر
آخرین ارسال: parisa1140

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان