اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] session_start(): open(/var/cpanel/php/sessions/alt-php55/sess_04mo4fum2fo76na8af0nl0vjh2, O_RDWR) failed: No such file or directory (2) - Line: 429 - File: inc/plugins/checkboxvalidation.php PHP 5.6.40 (Linux)
File Line Function
[PHP]   errorHandler->error
/inc/plugins/checkboxvalidation.php 429 session_start
/inc/class_plugins.php 101 checkboxvalidation_showthread_end
/showthread.php 1243 pluginSystem->run_hooks




زمان کنونی: ۳ آذر ۱۴۰۳, ۰۱:۴۳ عصر درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)

[-]
آخرین مطالب ارسال شده

مزون عروس آریایی

عطر و ادکلن پرفیومز



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد!
نویسنده پیام
???? ????
******
???? ????
ارسال‌ها: 1,721
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۰
سپاس ها 465
سپاس شده 1305 بار در 793 ارسال
ارسال: #7
پاسخ به: چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد!
نامه یکتا:
اولین بار که بغلم کند، چه می شود؟...


من دختری ۲۷  ساله ام. مدرک ارشد دارم و از لحاظ اجتماعی، موقعیت خانوادگی و ظاهری در سطح خوبی هستم. کما اینکه خواستگاران زیادی هم دارم.

حدودا ۲۲ ساله بودم که با آقایی که بیست سال از خودم بزرگتر بود از طریق اینترنت آشنا شدم. اون اقا مهندس و رییس شرکت و مجرد بود. همون سال اول از من تقاضای ازدواج کرد اما چون سنش بیشتر از حد معمول بود رد کردم و فقط در حد دوست موندیم اونم فقط بخاطر این ک میدیدم چفدر مودب و اقاست وگرنه همه کسایی ک منو میشناسن میدونن اهل دوستی و این حرفا نیستم.

حتی بعضی از ‌دورو اطرافیان میگن ممکنه روزی برسه و من از جنس مخالف خوشم بیاد؟! براشون جالب و غیرقابل باوره.

رابطه ما حدود چهارسال و نیم طول کشید. سال چهارم توی قراری ک داشتیم به منزل یکی از دوستانش که مسافرت بود رفتیم. با فکر این ک اون آقا خیلی محترم و متشخص بود و به من ابراز علاقه ی فراوانی میکرد، با خودم فکر کردم کار خطایی نمیکنه! حتی بعد از ورود به منزل حتی فورا وضو گرفت و نماز خوند (اینارو میگم که بدونید شناختی ک من ازش داشتم این بود ک یه آدم مذهبیه که از لحاظ اجتماعی و اخلاقی ک ازش شناختم با وقار بود)

بعد از حدود یک ساعتی ک اونجا بودیم منو بغل کرد و شروع به بوسیدن کرد. انکار نمیکنم ک چون دوسش داشتم ازینکار تا حدودی بدم نمیومد اما ازونجایی ک خودم تو خانواده مذهبی بزرگ شدم و تا قبل از اون دوست پسری نداشتم چ برسه  ب این ک باهاش برم خونه و بغلش کنم و یا ببوسمش، در همون حین دچار عذاب وجدان شدم و دیگه از ادامه کار بدم اومد و مقاومت میکردم.

اما اون اقا کار خودشو میکرد و فقط ب بوسیدن منجر نشد و کم کم شروع ب درآوردن لباسام کرد ک البته مانع شدم کامل لباسامو دربیاره و فقط تا نصف موفق ب اینکار شد. سکس آنچنانی نداشتیم یا درواقع بهتر بگم دخولی صورت نگرفت فقط در حد اورال سکس اونم در حد چند دقیقه ک چندش آور بود برام.

اون روز ب شدت ازش بدم اومد اما ب روی خودم نیاوردم. درواقع تصوری ک ازش داشتم ب یکباره فرو ریخت. از نظر من خیلی با متانت تر و اقاتر ازینا بود اما خراب کرد.

یخورده ب قبل تر برمیگردم... من همیشه ی حس مبهم داشتم یه حسم شک خیلی قوی! هرچند وقت یکبار ک تلگرام پیام میداد و فوروارد میکرد فوری عکس فرستنده رو چک میکردم و اگ خانم بود سیو میکردم تا ی روز ازش بپرسم کی هستن.

برمیگردم ب همون روز کذایی... بدون این ک چیزی بگم یا بپرسم کی هستن چندتا از عکسارو تو گالری لابلای عکسای دیگه بهش نشون دادم، خواستم اول عکس العملش رو ببینم بعد درباره صاحب عکسا ازش بپرسم. متوجه دگرگونی حالش شدم اما این ک در خصوص کدوم عکس بود رو متوجه نشدم.

اون روز درباره عکس چیزی نپرسیدم تا این ک ی روز تلفنی ک صحبت کردیم آقای دکتر جمله ای ک بهم گفت عین ی پتک تو سرم، تو قلبم، تو دنیام و رو احساساتم خورد. گفت تو توی گالریت عکس دختر منو داری!!!! وای خدای من چی میشوم! عکس دخترم!!

آقای دکتر من اون روز قطع کردم و فقط ضجه میزدم و ناله میکردم، هنوزم صدای اون ضجه هام تو گوشمه. اخه چطور ممکنه همچین دروغ بزرگی رو ب من گفته باشه؟ اون ک این همه ادعای دین و خدا و مذهب داره و روزی نیست ک نمازش قضا بره و روزه هاش نگیره و هرروز مسجد نره!  اون همه ابراز علاقه میکرد و اونوقت اینجوری؟

توجیهش این بود ک چون دوست داشتم نمیخواستم از دستت بدم! چ توجیه احمقانه و بی شرافتمندانه ای!

آقا متاهل بود و یه دختر شانزده ساله داشت. با زنش رابطه ‌خوبی نداشت و خودش میگفت طلاق عاطفی گرفتن. اخه من ی دختر ۲۲ساله ک هنوز خیلی معصوم و پاکه واقعا مستحق همچین جفای سخت و سنگینی بودم واقعا؟
بعد از یکسال هنوزم خاطره ش آزارم میده

ازونورم ی خواستگار پروپاقرص با موقعیت عالی دارم، اما اقای دکتر سخت میتونم اعتماد کنم یا ابراز علاقه ش باور کنم. احساس میکنم یا دروغ میگه و یا هدف دیگه ای داره یا من لایق این همه محبت و علاقه نیستم. احساس گناه و عذاب وجدان دارم و با خودم میگم نمیدونه من چه گناهی کردم و چقدر پستم پس لایق محبتش  نیستم. گاهیم از دستم شاکیه ک چرا انقدر ‌بهش شک دارم، چیزی نمیگما از رفتارام فکر میکنه بهش شک دارم. مدام فکر میکنم با کس دیگه ای! البته چون ایشون شهرستانه همین فکرمو تشدید میکنه

گاهیم از فکر این ک اولین باری ک بغلم میکنه و ممکنه تصویر اون آقا بیاد جلو چشمم و همین باعث بشه ک درمقابل ایشون مقاومت کنم آزارم میده، میترسم خدای نکرده اون خاطره تو رابطه و کیفیت سکس مون اثر نامطلوب بذاره
چون من همیشه خودمو از لحاظ جنسی پرشور  و هیجان میدیدم اما الان اصلا حس و حال خوبی دررابطه با این موضوع ندارم.

من دیگه نه میتونم  محبت کسی رو قبول کنم ن ب کسی کامل اعتماد کنم

باید چیکار کنم آقای دکتر؟
۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۷:۴۷ عصر
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد! - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶, ۰۷:۳۳ عصر
پاسخ به: چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد! - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۷:۴۷ عصر

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  نامه‌ی بهاره: چرا به من پیشنهاد دوستی داد؟! star 2 2,109 ۲۱ دي ۱۳۹۸ ۰۳:۵۷ عصر
آخرین ارسال: parisa1140

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان