اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] session_start(): open(/var/cpanel/php/sessions/alt-php55/sess_5vmq1k2jrnl1ktptuabngl6762, O_RDWR) failed: No such file or directory (2) - Line: 429 - File: inc/plugins/checkboxvalidation.php PHP 5.6.40 (Linux)
File Line Function
[PHP]   errorHandler->error
/inc/plugins/checkboxvalidation.php 429 session_start
/inc/class_plugins.php 101 checkboxvalidation_showthread_end
/showthread.php 1243 pluginSystem->run_hooks




زمان کنونی: ۱ آذر ۱۴۰۳, ۱۱:۵۷ عصر درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)

[-]
آخرین مطالب ارسال شده

مزون عروس آریایی

عطر و ادکلن پرفیومز



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
واژینسموس: ترس، برادر حقارت است
نویسنده پیام
???? ????
******
???? ????
ارسال‌ها: 1,721
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۰
سپاس ها 465
سپاس شده 1305 بار در 793 ارسال
ارسال: #3
پاسخ به: واژینسموس: ترس، برادر حقارت است
پاسخ دکتر شکیب به زینب:


زینب عزیر سلام

آشکار است که این نامه، حرف های زنی زخم خورده و خشمگین است. و من نمی دانم پاسخ من، که تلاش می کنم بر پایه منطق باشد، چقدر ممکن است آلام زینب را تسکین بدهد. با این حال می نویسم.

1- نوشته ای که ترس بد نیست. موافقم. اما ترس دو جور است: منطقی یا غیر منطقی. ترس منطقی اگر نباشد، ما زنده نمی مانیم. اما ترس غیر منطقی را نمی شود ستود. آیا هروقت، از هرچه بترسیم، خوب است؟ من در یادداشتم اشاره کردم به فوبیاها. مثلا کسی که فوبیای ارتفاع دارد. آیا این ترس خوبی است؟ خب مبتلا به آکروفوبیا هم استدلال می کند من اگر در ارتفاع باشم حالم بد می شود پس ترسم دارد از من مراقبت می کند. این منطقی است؟ البته که آن فرد می تواند هرگز به دنبال درمان نرود و هرگز هواپیما و آسانسور سوار نشود و از کنار هر دره یا پنجره ای هم رد شود اضطراب بگیردش و تمام عمر هم عذاب بکشد. بله. آن جوری هم می شود زندگی کرد. اما منطقی و عاقلانه نیست.

2- استدلال شما یک نتیجه دارد: باخت - باخت. چکیده حرف شما را این می فهمم که گفته ای من یک زنم و خوبم و باید عذاب بکشم چون همه مردها مردند و بدند. می گویی مردی خوب است که مثل من که یک زن هستم فکر کند و زندگی کند. خب، حالا که زنان و مردان فرق دارند و اغلب مردها مثل شما نگاه نمی کنند. حالا چه کنیم؟ تمام عمر عذاب بکشیم و یا بجنگیم؟ تناقض حرفهایت آنجا آشکار می شود که از یک طرف می گویی در دل قرنها مردسالاری، مردها فریفتن زنان را آموخته اند؛ و بعد در آخر حرف هایت گفته ای مردان را باید یاد شرافت و مردانگی نیاکان شان انداخت.

راستش من به عنوان یک مرد، شرافت و مردانگی ای در نیاکان بزرگوارم نمی بینم. آنچه می بینم این است که در طول تاریخ مردان زنان را زیر پرو بال خود گرفته اند و برای خود اقتدار خریده اند. در یادداشتم هم اشاره کردم که مرد دنیای قدیم، زنش را رها نمی کرد و طلاق برایش ننگ بود؛ اما به خود حق می داد متعهد نماند. اسم این را شرافت می گذاری؟ اما من شرافت را در صداقت و تعهد می بینم. همیشه مردانی بوده اند که متعهد بوده اند و پای قول شان ایستاده اند در طول تاریخ و امروز هم. کما اینکه مردی که در دنیای امروز با صداقت می گوید من تو را برای سکس می خواهم، از نظر من شریف است. دنیا نه قبلا و نه امروز، سیاه یا سفید نبوده. همیشه خاکستری بوده و هست و خواهد بود.

3- هم امروز و هم در طول تاریخ، با زبان های مختلف، در عرفان و اخلاق و روان شناسی، گفته اند و نوشته اند که کلید خوشبختی آدمی، در خرسندی و رضاست. در پذیرش آنچه هست. در خود پذیری و دیگری پذیری و جهان پذیری. می شود همه عمر جنگید، یا می شود همه عمر تحمل کرد و تاسف خورد. البته که گاهی هم باید جنگید و گاهی هم باید تحمل کرد. بستگی دارد که هدف ما چه باشد. اما کسی آرامش دارد که عاقلانه هدف گذاری می کند.

خود را بی هدف کوبیدن به سنگ ها، حاصلی ندارد جز زخم های عمیق تر. گاهی باید نشست و فکر کرد: بله، این سنگ است. کاش آب بود و تن می زدم به آن و رد می شدم. اما نیست. حالا می توانم بنشینم و نفرین کنم بر همه سنگ ها تا آخر عمر. اما با نفرین من سنگ ها آب می شود؟ یا این منم که دارم عمرم را پای این سنگ هدر می کنم؟ خب چه باید بکنم؟ شاید باید بروم کلنگ بیاورم. شاید باید اصلا رها کنم و از آن سو عبور کنم. منطقم چه می گوید؟

منطق زینب می گوید که مردان باید عوض شوند و همان شوند که ما زنان می خواهیم؟ خب، آن سو هم مردانی هستند که می گویند زنان باید عوض شوند و همان شوند که ما می خواهیم. اتفاقا مردان در طول تاریخ چنین کرده اند. زنان را همان ساخته اند که خواسته اند. حالا اگر مردانی پیدا شوند و بگویند این بازی را باید به هم زد و عادلانه نشست و گفتگو کرد، زینب می گوید این حرف ها مردانه است و تک بعدی؟

راستش الان که اینها را می نویسم یاد دعوای ایران و آمریکا افتاده ام. کسی که این وسط از گفتگو و حرکت به سمت صلح بگوید، از هر دو طرف به قول معروف «سیلی می خورد». اما سرانجام، تنها راه اعتدال است که می تواند آرامش را برقرار کند.

 
۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۴:۴۹ عصر
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
واژینسموس: ترس، برادر حقارت است - star - ۱۶ اسفند ۱۳۹۶, ۰۴:۴۷ عصر
پاسخ به: واژینسموس: ترس، برادر حقارت است - star - ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۴:۴۹ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان