زمان کنونی: ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳, ۱۰:۰۵ صبح درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)

اعلانات تالار گفتمان

[-]
آخرین مطالب ارسال شده

مزون عروس آریایی

عطر و ادکلن پرفیومز



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان الناز؛ دختری که دروغ نگفت
نویسنده پیام
مدیر ارشد
******
مدیر ارشد
ارسال‌ها: 1,708
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۰
سپاس ها 465
سپاس شده 1305 بار در 793 ارسال
ارسال: #2
پاسخ به: داستان الناز؛ دختری که دروغ نگفت
داستان الناز؛ دختری که دروغ نگفت (قسمت دوم)

هیچ گاه تصور نمیکردم روزی مرد زندگی من  با وجود این همه محبت و توجه که به زعم خودش بهترین بودم چشمش رو ببنده و بکارت نداشته من رو چون پتک بر سرم بکوبه ولی با همه روشن فکری و تلاشش نتونست و اتفاقی که نباید افتاد. روشن شد که تمام این سالها علیرغم رضایتش از من و زندگیمون نتونسته بود مشکل بکارت من رو با خودش حل کنه و کنار بیاد.   

شوک  بدی بود. تلخ، سخت و سنگین. تصور اینکه نگاه شریک زندگیت بعد از ده  سال زندگی مشترک پر ابهامه و اینکه حتی این زمان نتونسته با توجه به شناختش به آرامش برسه گزنده بود. هزاران هزار سوال بی جواب و فرزندانی که با وجود این همه تردید  همسر، دلیل اومدنشون و خواستنشون رو نمی تونستم بفهمم...

هر کدوم این افکار برای از پا انداختن یه آدم کافی بود... دوستانی به خاطر فرزند جدایی را دیوانگی خواندند و حکم به سازش دادند، عده ای هم حکم میکردند به اجرای مهریه و ادب کردن! اما آرامش رفته و قلب مجروح را چه چیزی التیام میداد؟ اینکه بفهمی شریک زندگیت در چت کردنهاش به دنبال بکارت دخترها است و اینکه با چه کسی بوده اند و جزییات روابط!

 از دید من شراکتی در کار نبود و علاقه ای یک طرفه بود و معیوب... شاید میشد مثل کلاغ زندگی طولانی رو در کنار چنین مردی همراه با رنج گذروند و صرفا اسم همسر و شریک رو یدک کشید یا مثل عقاب کوتاه اما درست زندگی کرد...

تصمیم سخت و جانکاه بود چرا که در حال بریدن درختی ده ساله بودم که به بار نشسته بود و با علاقه فراوان چندین سال بهش به بهترین شکل رسیدگی کرده بودم... خلاصه زندگی مشترک ما بعد از ده سال منجر به جدایی شد...

با همه تلخی اما راضی هستم از جایگاه فعلی م چرا که زندگی من در جریانه و مردان از این دست زیاد... مردانی که دنیای عشق و محبت و گرما رو به بودن یا نبودن پرده ای میفروشن و فکر می کنن روشنفکر هستند و براشون حل شده این قضیه اما در آخر مردانی سنتی با همان افکار پدرانشان در لباسی امروزی اند.

این مردان دختران ناباکره ای رو لایقند که تنها با حفظ بکارت خود تن به هزار و یک نوع سکس میدهند مگر همان که مردان تشنه سنتی به دنبال آنند.

میدانم که داستان زندگی من رو نمیشه تعمیم داد به همه مردان. اما واقعیت اینه که زندگی با صداقت، قدرت و شهامتی میخواد که هنوز خیلی ها ندارند.

 
۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۴:۵۶ عصر
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
داستان الناز؛ دختری که دروغ نگفت - star - ۱۶ اسفند ۱۳۹۶, ۰۴:۵۶ عصر
پاسخ به: داستان الناز؛ دختری که دروغ نگفت - star - ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۴:۵۶ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان