نامه شقایق: بکارت م را از دست دادم و همه چیز بدتر شد... - نسخه قابل چاپ +- تالار گفتمان عروس (https://forum.talarearoos.ir) +-- انجمن: گفتمان کاربران (/forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86--12) +--- انجمن: سلامت جنسی - کلینیک دکتر شکیب (/forum-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A8--63) +---- انجمن: پرده بکارت (/forum-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA--64) +---- موضوع: نامه شقایق: بکارت م را از دست دادم و همه چیز بدتر شد... (/thread-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%82-%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%85-%D9%88-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%A8%D8%AF%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF--1962) |
نامه شقایق: بکارت م را از دست دادم و همه چیز بدتر شد... - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۸:۲۲ عصر نامه شقایق: سلام آقای دکتر من ٣٢ سال دارم و مجرد هستم. ٦ سال است که خارج از کشور زندگی می کنم و وقتی تصمیم گرفتم بکارتم را بیخیال شوم ٢٧ سالم بود. تجربه خوبی نبود چون تصمیم گرفته بودم به ایران برگردم و بکارتم را با کسی که دوستش داشتم از دست بدهم چون حس می کردم عشق را با او تجربه کردم. قبل از او هم یک دوست پسر داشتم که با او هم رابطه جنسی خوبی داشتیم اما بدون دخول. چون من از دخول ترسان بودم دلیل درستش را خاطرم نیست که اعتقادی داشتم با از کل قصیه می ترسیدم. آن شب مست کردم، چیزی که با شخصیت ترسو و محافظه کارانه من بسیار مغایرت داشت. مست بودن به من جرات میداد و من می خواستم از این سد هراس از بکارت خلاص شوم. چون خودم تحصیل کرده بودم و می دانستم این طرز تفکر چقدر چیز ضایعی است. اما عملی کردنش اسان نبود! با شروع سکس کامل،٥،٦ ماه گرفتار آن رابطه عاشقانه ماندم و غرق در تجربه عجیب سکس کامل بودم. درد داشتم اما باز دلم میخواست تکرار شود... بعد از آن شب از دست دادن بکارت، دچار هراس اجتماعی شدیدی شدم. حتی در رابطه و سکس بعدی هم نیاز داشتم که مشروب بخورم تا از سکس کردن خجالت نکشم. یعنی از دست دادن بکارت و تجربه بد من باعث شد حالت ترس و بدبینی بیشتری پیدا کنم و حتی عقبگرد کنم به افکار ١٠٠ سال پیش، و فکر کنم که کاش همان ٢٣ سالگی با خواستگارم ازدواج کرده بودم. حتی تا دو سال هیچ رابطه ای نداشتم، انگار که بخواهم دوباره به طور ذهنی آن بکارت را به دست بیاورم. نمیدانم چرا! من اصلا آدم مذهبی نیستم! به طرز عجیبی افکارم عقب مانده تر شد. حتی چیزهایی که قبلا برایم راحت و پیش پا افتاده بود الان برایم غول بزرگی است. مدتها است از رابطه معمولی با پسرها هم اجتناب می کنم. از حرف زدن، از هرچیز عادی. اگر بخواهم سکس با کسی داشته باشم یا باید مست باشم حداقل برای اولین بار یا باید کلی زمان بگذرد. احساس می کنم حتی از روابط عادی هم گریزانم. و به لحاظ رشد شناختی به ١٢،١٣ سالگی عقبگرد کرده ام. بیشتر از اینکه رفتارهایم مطابق سنم نیست نگرانم. اینکه زمان زیادی را تنها در خانه سپری می کنم و تنهایی را ترجیح میدهم به ارتباط با آدم ها و بخصوص پسرها! من اینجا مدرک فوق لیسانس گرفتم و در ایران هم روانشناسی خواندم. مدام هم مطالعه می کنم تا خودم را ازین وضعیت براهنم، اما انگار مثل خر در گل مانده دارم زور الکی می زنم. قبل از از دست دادن بکارت همه چیز آسان تر و بهتر بود! حداقل راحت تر با پسرها در ارتباط بودم. فکر می کردم اگر از این سد عبور کنم راحت تر هم میشوم. اما انگار ترسی وجود مرا گرفته که رهایی ممکن نیست! ترس از حضور در جامعه! با اینکه می دانم تصمیم هایم درست بود، اما چرا نتیجه این شد؟... پاسخ به: نامه شقایق: بکارت م را از دست دادم و همه چیز بدتر شد... - star - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۸:۲۳ عصر پاسخ دکتر شکیب: سلام شقایق عزیز. ممنونم از نامه ات و اینکه اجازه دادی در کانال منتشرش کنم. چند نکته دارم: ۱- شما مبتلا شده ای به فوبیای اجتماعی. درمان داریم برایش. دارو یا روان درمانی. اینکه کل این داستان را ربط بدهی به تجربه های جنسی ات، درست نیست. شاید آن اتفاق مثل ماشه عمل کرده و باعث ظهور علایم اضطرابی شده. اما ریشه آن در بیولوژی است و تجربه های روانی اولیه شما هم در آن نقش داشته اند. ۲- در اینکه نظام تربیتی و فرهنگی ما اشکالاتی دارد شکی نیست. ربطی هم به مذهب ندارد و خوب است که تاکید کرده ای باورهای مذهبی نداری و باز هم گرفتار این اضطراب ها هستی. در دنیای سنتی، زنان خیلی از حقوق را نداشتند و از جمله حقوق جنسی. نظام سنتی این باور را در ذهن زنان و مردان می کاشت که زنان ابزار لذتجویی مردان اند و بکارت حکم پلمپ این ابزار را دارد و ارزش جنس دست اول و دست دوم چقدر متفاوت است؟! این ترس و اضطراب ناهشیار را شما از آن نظام تربیتی دارید. ۳- باورها و نگرش های ناهشیار، در طول زندگی با ما هستند و گاهی حتی آنها را هشیار می کنیم، اما باز هم تا مدتی رنج مان می دهند. اگر گفته اند «ترک عادت موجب مرض است» یعنی همین. یک مثال ساده: همین روزها داریم می شنویم که کشتی ما دارد ضربه مهلکی می خورد به خاطر رو به رو نشدن ما با کشتی گیران اسراییلی. خود فلسطینی ها با ورزشکاران اسراییلی مسابقه می دهند و ما نه. این تصمیم، نه مبنای عقلی دارد، نه شرعی، نه عرفی، نه فرهنگی. فقط ترس ماست که اگر یک روز به حریف اسراییلی ببازیم چه می شود! اما سالها است همین روند ادامه دارد واگر هم کسی بگوید این روند درست نیست، متهم می شود به هم صدایی با دشمن! ۴- مشاوره را هرچه زودتر شروع کنید. همه چیز می تواند خیلی بهتر شود. پاسخ به: نامه شقایق: بکارت م را از دست دادم و همه چیز بدتر شد... - star - ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۰ عصر ..... |