تالار گفتمان عروس

نسخه کامل: سه نکته درباره آنچه در آن دبیرستان کذایی اتفاق افتاد: تجاوز به عنف
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
دکتر محمدرضا رجبی شکیب:

ماجرا را همه می دانند. نکاتی دارم که ممکن است مغفول واقع شده باشد.

اول اینکه آنچه در رسانه های اجتماعی (که خدا از شر بدخواهان حفظشان کند) دیده ایم و شنیده ایم، این است که ماجرا شکل «تجاوز به عنف» ندارد. فرق بگذاریم بین این مورد و موردی که فردی کودک خردسالی را وادار می کند به اعمال جنسی. آنجا، آسیب های عمیق تری به کودک وارد می شود و ماجرا بسیار غیر  انسانی تر است. آنجا خیلی کک مان نمی گزد اما اینجا برافروخته شده ایم.

در همین شهر تهران، هر روز هزاران کودک (پژوهشی انجام نشده، اما معتقدم بله، هر روز، هزاران کودک) مورد سوء استفاده جنسی کسانی قرار می گیرند که اغلب آشنایان و نزدیکان و حتی خانواده کودک هستند و خدا می داند این تروماهای روانی چه تاثیری بر سلامت روان آینده آنان می گذارد؛ اما: «هیس! بچه ها حرف نمی زنند!» و ما هم سند 2030 را ملغی می کنیم. درباره آموزش های جنسی پیشگیرانه  به کودکان هم که اگر حرف بزنیم متهم می شویم به غرب زدگی و ضدیت با اخلاق و نفوذ فرهنگی دشمن و... کی باور می کنیم تنها راه پیشگیری از آسیب ها، نه مجازات و بگیر و ببند و قوه قضاییه، که «آموزش» است؟

نکته دوم: نوجوانان، در طی مراحل طبیعی رشد جنسی، ممکن است به صورت موقت، به سمت جنس موافق گرایش پیدا کنند. اتفاقا اگر خانواده و جامعه، از این تجربه های ماجراجویانه فاجعه نسازند، همه چیز به حالت طبیعی برمی گردد. اما وقتی اتفاقی می افتد مثل همین ماجرای دبیرستان کذایی و تبدیل می شود به یک افتضاح ملی و همه درباره اش حرف می زنند و مجلس وزیر را احضار می کند و رهبری پیام می دهد، من، به عنوان یک دانشجوی روان شناسی، بیشتر نگران می شوم از آینده نوجوانان درگیر در این ماجرا. حالا وسواس گرایش به همجنس بیشتر ممکن است آینده این نوجوانان را تهدید کند.

و نکته آخر اینکه آنچه رخ داده، یک خطای انسانی است. خطای یک بزرگسال البته در جایگاه معلم، و خطای چند نوجوان. از خطای نوجوانها باید گذشت اما مسئولیت فرد بزرگسالی که در امانت خیانت کرده را نمی شود منکر شد. بیش از اینکه بخواهیم درباره اجرای حدود الهی صحبت کنیم، شاید لازم است ببینیم چطور می شود از اتفاقات مشابه جلوگیری کرد. خطای دیگر این است که مثل قبل، بر «صلاحیت» تاکید کنیم و نظام گزینشی سختگیرانه تری را در آموزش و پرورش حاکم کنیم. تمام این سالها بر گزینش متمرکز بر ظواهر دینی تاکید  کرده ایم و شده است این. گزینش، قلب آدمها را نمی بیند. تاکید بر گزینش، نتیجه اش فقط می شود ترویج و توسعه ریاکاری.

نظارت قانونمند و روشمند بر نظام آموزش و تربیت، هرچند کاری سخت تر، اما موثرتر است. نظارت موجود، سطحی است و فقط برای مچ گیری. اما نظارت را می شود نهادینه کرد. مثلا نهادی مستقل و غیر دولتی مثل انجمن اولیا و مربیان تشکیل شود که بر اساس نمونه گیری و مصاحبه مستمر با دانش آموزان و بررسی امکانات و روش های آموزشی، مدارس را ارزشیابی کند و نتیجه را هر سال برای عموم منتشر کند. نظارت نهادینه مردمی، بهترین نظارت است و قطعا موثرتر از بگیرو ببند دولتی.

 
لینک مرجع