تالار گفتمان عروس

نسخه کامل: سندرم «مرا ببوس»
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
سندرم «مرا ببوس»- بخش اول

دکتر محمدرضا رجبی شکیب:


«من ٥ ساله ازدواج کردم. همسرم برای خودش تحریکات قبل از از سکس رو میخواد ولی در برابر خواسته من کاری نمیکنه یا از سر بازکنی عمل میکنه. چند بار با همسرم صحبت کردم یا متن هایی از اینترنت فرستادم که برای زن برای تحریک نوازشهای قبل از سکس لذتبخشه ولی اصلا توجه نمیکنه و اصلا نوازش کردن رو دوست نداره. الان که چند سال از رابطمون میگذره دیگه دارم اذیت میشم چون خیلی وقتها ارگاسم نمیشم. میشه راهنمایی بفرمایید.»

مفهومی رایج در ذهن اغلب خانم ها تثبیت شده؛ اینکه وظیفه همسرم است که به من لذت بدهد و مرا به ارگاسم برساند. خیلی از خانم ها فکر می کنند سکس کاری ست که یک مرد با یک زن می کند و مسئولیت همه چیز به عهده مرد است. با این پیش فرض، یک زن در رابطه زناشویی تبدیل می شود به موجودی درمانده که فقط انتظار می کشد همسرش کاری برای او بکند. این البته ریشه دارد در بیولوژی ما. تقریبا در همه پستانداران جنس ماده فقط کنش پذیر است و جنس نر کنشگر. اما در انسان، داستان سکس از مرزهای بیولوژیک فراتر رفته. ما انسانها (و حتی میمون های بونوبو) سکس را فقط برای بقا و تولید مثل نمی خواهیم. مغز ما پیشرفت کرده و سکس برای ما در امتداد جستجو برای «لذت» معنا می یابد.

لذتجویی، کنشگری ست و نه صرفا کنش پذیری. البته اگر همسری که کاربلد باشد، می تواند هم خودش بیشتر لذت ببرد و هم بیشتر لذت بدهد. منکر این نمی توانیم بشویم. اما دقت کنید که گفتم «همسری که کاربلد باشد...» و نگفتم «شوهری که کاربلد باشد...». این داستان دوسویه است. خیلی وقتها از زوج هایی که مراجعه می کنند می پرسم: به سکس تان چه نمره ای می دهید از صفر تا ۲۰؟ معمولا نمره تک است. مثلا ۳ یا ۴ یا حداکثر ۶ و ۷. می گویم این آزمون بارم بندی اش این است: ۱۰ نمره شما و ۱۰ نمره همسرتان. اگر نمره نهایی شده ۵ حتی اگر همسرتان صفر باشد، خود شما هم ۵ نمره کم آورده ای. اول نمره خودت را بالا ببر و بعد از همسرت توقع داشته باش. خودت کامل باشی و همسرت تعطیل، دستکم ۱۰ که می شوید!

انفعال، در روابط عاطفی هم ممکن است دردسرساز شود. همسری که می گوید «تروخدا مرا دوست داشته باش؛ تروخدا به من توجه کن؛ تروخدا مرا بغل کن؛ تروخدا مرا ببوس» و فقط افسردگی می کند یا قهر می کند، شکایت به درگاه خداوند می برد، درواقع با همسری که منفجر می شود، حمله می کند، فریاد می زند، می زند، جیغ می کشد، گیس می کشد، فحش می دهد، یا هر رفتار غیر انسانی دیگری، فرق چندانی ندارد. انفعال و پرخاشگری دو روی یک سکه اند.

هیچ کس در دوست داشتن کسی مجبور نیست. باید به خودمان بگوییم: اگر دوستت ندارد، اول تلاش کن شایسته دوست داشته شدن باشی. اگر همه تلاشت را کردی، اما شایستگی ات به چشم نیامد، آن وقت تو هم همان قدر حق داری که او. او دوستت ندارد؟ باشد. تو هم دوستش نداشته باش. مگر ما می توانیم در این دنیا به هرآنچه می خواهیم و دوستش داریم برسیم؟

در این سالها، بسیار زوج هایی را دیده ام که هسته اصلی مشکل شان این است: احساس می کنند دربند اند. این احساس اجبار، در بن بست بودن، اینکه گمان می کنند راهی ندارند جز سوختن و ساختن، آنها را از درون فرسوده می کند. به قول آقای گلاسر و نظریه انتخاب، آزادی یکی از نیازهای بنیادی ماست و هیچ آدم سالمی زندانی بودن را دوست ندارد. جالب است که این همسران دربند که از بی مهری و دوری همسران شان می نالند اما فکر می کنند نه راه پس دارند نه راه پیش، به محض اینکه آن قدر قوی می شوند که به همسرشان پیام می دهند من دیگر ممکن است نمانم، مواجه می شوند با تلاش او برای نزدیکی بیشتر. یعنی دقیقا همان انفعال و انتقال احساس ضعف، عامل بی توجهی بود و وقتی همسری می فهمد که ممکن است واقعا همسرش را از دست بدهد، به تکاپو می افتد و رفتارش را عوض می کند.

ادامه در پست بعد
 
سندرم «مرا ببوس»- بخش دوم

دکتر محمدرضا رجبی شکیب:

ما فطرتا می دانیم که برای به دست آوردن هر چیزی باید تلاش کنیم. یک بچه کوچک از وقتی اندام هایش توان پیدا کنند، می خزد، چهاردست و پا می رود، می ایستد، راه می رود و همه اینها را به بهای بارها زمین خوردن و درد کشیدن می کند و از پا نمی افتد. این یعنی میل به نیل به خواسته ها، حتی با پذیرش درد و اضطراب، در ذات ماست. اما ممکن است بعد از مدتی ما به قول آقای راتر، درماندگی را «یاد بگیریم». یاد بگیریم تن به قضا بدهیم و دست روی دست بگذاریم تا کسی به ما صدقه بدهد و گاهی نظام تربیتی و فرهنگی و حتی اقتصادی ما، این انفعال را در ما دامن می زند.

در سکس هم، برای لذت بردن، باید خودتان دست به کار شوید. باید فعال شوید و عمل کنید. صحبت کردن و خواستن از همسر، البته بخشی از این برخورد فعالانه است؛ اما فوروارد کردن چند پیام تلگرامی کافی نیست. باید صحبت کنید، رخ به رخ و چشم در چشم. البته فراموش نکنید که شما بالاتر از او، مربی یا والد همسرتان نیستید که انتظار داشته باشید هرچه گفتید گوش کند؛ همان طور که پایین تر از او نیستید و توجه را از او گدایی نمی کنید. شما هر دو، آدم های بالغی هستید با حقوق برابر. اگر خواسته تان را گفتید و همسرتان برایش مهم نبود، شما هم حق دارید خواسته همسرتان برایتان مهم نباشد. اما اگر هزار بار گفتید و نشنیده گرفت و شما هم همان رفتار سابق را داشتید و به همسرتان این پیام را مخابره کردید که «عزیزم، تو هرکاری بکنی یا نکنی، من همان آدم سابقم و هیچ تغییری در زندگی مان اتفاق نمی افتد» عملا حرف هایتان تبدیل می شود به «غر زدن» و همسر هم شما را در قامت یک آدم ضعیف غرغرو می بیند.

گفتم که انفعال و پرخاشگری دو روی یک سکه اند. پس می گویم فعال باشید در بیان رک و راست خواسته ها و در برانگیخته کردن خودتان هنگام سکس و در مدیریت آنچه در رختخواب اتفاق می افتد، و نمی گویم منفجر شوید و کافه را به هم بریزید؛ یا اینکه پنهان کارانه بخواهید راه دیگری برای ارضای نیازهایتان بیابید که این هم نوعی رفتار پرخاشگرانه است. باید با «شجاعت» بایستید و با «احترام» آنچه فکر می کنید و احساس می کنید را مطرح کنید و با «همدلی» گفت و گو را پیش ببرید. گاهی هم نمی شود چیزی را درست کرد. اما قبل از تلاش، حق نداریم ناامید شویم.

ما آدمیزادیم و وجه تمایز ما خلاقیت ماست. ممکن است راه پیش روی ما بسته باشد و گمان کنیم راه برگشت هم نداریم. این یعنی بن بست و هیچ کس نیست که در بن بست حالش خوب باشد. اما ما می توانیم واگرا فکر کنیم و راهی نو بسازیم. شاید این راهی باشد که تا به حال هیچ کس نرفته، اما وقتی می تواند حال ما را خوب کند، یعنی برای ما کار می کند و همین کافی است. البته که اینجا می رسیم به نظریه آقای راجرز و ناهمخوانی بین خودپنداره واقعی و خودپنداره ایده آل و اینکه ما را این طور بار آورده اند که در انتخاب هر راهی باید تایید دیگران را داشته باشیم وگرنه حالمان باز بد می شود. این هم گرفتاری ای است که باید در خودمان حلش کنیم.

اما به هرحال، با خواندن آهنگ «مرا ببوس» یا با ناله و زاری و ورد و طلسم، یا با قهر و دعوا و پرخاش و خشونت، او ما را نمی بوسد. یا اگر هم ببوسد، بوسه باارزشی نیست. باید شایسته بوسیدن باشیم. باید تشنه بوسیدن اش کنیم. باید قدر بوسیدن مان را بداند. اگر همه کار کردیم و باز هم نبوسید، آن وقت باید در چشم هایش نگاه کنیم و بگوییم: مرا نبوس. انتخاب خودت بود. همان طور که حالا من حق دارم برای بوسیدن، دیگری را انتخاب کنم.
لینک مرجع