تالار گفتمان عروس

نسخه کامل: نامه باران: زنی در آستانه جدایی
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
نامه باران
زنی در آستانه جدایی



مدتها است از خودم می پرسم اگر همسرم چطور بود زندگی خوبی داشتم؟

اول و از همه مهم تر اگر به چشم یک انسان بهم نگاه می کرد که همه حقوق مساوی با اون رو دارم خوشحال تر بودم و قطعا زندگی بهتری داشتم. اگر همش در پی تغییر دادن من نبود. اگر من رو به همین شکلی که هست می پذیرفت

مورد مهم دیگه اینکه
اگه زبان خوشی داشت و از افعال منفی تاکیدی و بی انصافا استفاده نمی کرد
اگر کمتر غر می زد

اگر توجهش به من بیشتر بود نه کنترلش
یعنی به جای تماس که زنگ می زنه و میگه کجایی با کی چیکار میکنی چقدر دیر شد، بهم می گفت دلم تنگ شده بود خواستم حالتو بپرسم نگران شدم، یا بدون وسیله سختت نیست این موقع شب با بچه ...

و اگر حمایتم می کرد در پیشرفت درسی و کاری
یعنی خوشحال میشد اگه هیت علمی دانشگاه به زنش زنگ می زنن و تشکر می کنن نه با جملات دلسرد کننده که می گه شماها که جفتک می ندازین...

اگر حق خودش نمیدونست استفاده از ماشین رو، همینجور که من حق خودم نمی دونم استفاده از  یخچال یا لباسشویی رو. مثلا فکر کن هردفعه که چیزی از یخچال بخواهی بگی آب بردارم میوه بردارم و هر لحظه هم منتظر یک قیافه حق به جانب باشی که بگه نه...

اگه تفکیک می کرد عشق و محبتش به دخترش و زنشو
یعنی گاهی هم بدون دخترمون با هم بیرون می رفتیم
اینجوری نه تنها به من لطف می کرد بلکه مادری شادتر برای فرزندش به وجود می اورد که قطعا تاثیر داشت توی رابطه بهتر مادر و دختر

رابطه جنسی خوبی داریم مخصوصا وقتی در حین سکس ازم تعریف می کنه
وقتی مهربون می شه وقتی قربون صدقم می ره و چه زیباست وقتی تشکر می کنه...
ولی اینا قشنگیش دوچندان میشه وقتی طی روز هم اتفاق بیفته نه فقط در حین سکس
این میشه که گاهی من به سکس فقط به چشم کاری برای بهتر شدن رابطه نگاه می کنم

کاش محبت و احترام منو نسبت به مادرش با اون حرف ها بی اجر نمی کرد

کاش میدونست که من خواهان یک زندگی پر عشقم
هیچ وقت گل خریدنو دوست نداره.. چی میشه خب بی مناسبت برام یه گلدون بخره؟

اون تکست دادن و اس ام اس زدن و دوست نداره
ولی من که دوست دارم چی؟
چقدر وقتشو می گیره اگه ازاین طریق یه جمله از ته دلش برام بزنه و در نبودش بهم انرژی بده و منو منتظر به اومدنش کنه؟
اگر روزی ده دقیقه باهم حرف می زدیم و ازاتفاق های روزمره می گفت و من از شیطنت های دخترمون

چی می شد ماهی یه دفعه سینما میرفتیم یاتاتر یا پارک دونفره یا خوردن یه قهوه معمولی توی ماشین توی برف ها با موزیکی که دوست دارم
نه رادیو یا اهنگ ترکی که فقط تو دوست داری...

کاش...
کاش...
کاش...
 
لینک مرجع