تالار گفتمان عروس

نسخه کامل: چالش پارسا: تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
نامه پارسا:

دکتر سلام

همیشه از شما شنیده م درست این هست که با ناهشیار حکومت طلب مردانه و یا وابسته ی زنانه مقابله کنیم و اساس رابطه رو بر صمیمیت و حقوق برابر بذاریم.

سوال من اینه که چرا باید با این طبیعت خودمون مبارزه کنیم؟ مخصوصا وقتی میبینیم که از فیزیولوژی بدن گرفته تا حالات و روحیات، همه و همه به این قضیه میرسن که مرد باید مراقب و محافظ زن باشه (بخوانید مالک) و زن باید مراقبت و محافظت بشه (همان وابستگی به تعبیر شما)؟ با این شرایط چرا باید با این طبیعت مقابله کرد؟

 آیا نمیشه صمیمیت و حقوق برابر رو در کنار این داشت؟ چه اشکالی داره که یک زن خودش رو وابسته به مردی بدونه و در عین حال از حقوق خودش هم بهره مند باشه؟

خاطرم هست یکبار مطلبی در کانال گذاشته بودید مبنی بر اینکه مردان از زنی که در تمام کار هایش مستقل باشد و به اصطلاح مسلط بر اوضاع باشه واهمه دارند. پس یک مرد با این واهمه چکار کنه؟ یا یک زن با حس امنیتی که از بودن مرد بدست میاره چه کنه؟

آیا همه این عواطف باید برن کنار تا به حقوق برابر برسیم؟

حس میکنم رابطه ای که توی اون این احساسات رد و بدل نشه چیزی ازش نمیمونه....میشه شبیه یک دوستی صمیمی همراه با رابطه جنسی...
پاسخ زهرا:

به نظر من این روحیه طبیعت انسان نیست. چیزی ست که در ذهن ما فرو کردن. وگرنه خیلی جاهای دنیا ما میبینیم که واقعا این قضیه ی حفاظت و امنیت نیست. اصلا اگه هم باشه کسی باهاش نمیخواد بجنگه. هر کسی با توجه به روحیات خودش یه جوری رفتار میکنه.

آدم ها متفاوتن. خانوم هایی هستن که تشنه ی این محافظت شدن از طرف همسرشون هستن و مردهایی هم هستن که مراقبت کردن از همسرشون بهشون حس قدرت میده و اعتماد به نفسشون رو افزایش میده. شاید ریشه در همین حس قدرته. شاید یه جایی این حس قدرت ارضا نشده.

من یک زن متاهل و مستقلم و از اینکه همسرم بخواد حس محافظت کردن از من رو به من انتقال بده احساس ضعف میکنم. ما هممون یک آدم کامل هستیم و خودمون باید حس امنیت خودمون باشیم.

بازم میگم طبیعت نیس. این خواسته های یه گروهی از زن و مرد ها است که چون تعدادشون ممکنه زیاد باشه ما ازش نتیجه گیری کلی میکنیم.
پاسخ ماری:

اول اینکه گفتید مردباید مراقب و محافظ خانمش باشه درست ولی چرا مالک؟ مگر زن جنس،شی،یا حتی حیوان(البته دورازجان خانمهای عزیز)است که مالک داشته باشد؟ اگر چنین است چرا خداوند به زن هم عقل و اختیار داده؟ شما باید محافظ زن باشید اما نه مالک...اگر هم میخواهید مالکش باشید حداقل سعی کنید مالک قلب و روحش باشید. مگرنه اینکه خداوند زن و مرد را آفریده تا کنار هم آرام بگیرند؟ کجای قرآن گفته شده مردها مراقب حجاب زنتان باشید؟مراقب رفت و آمدهایشان،مراقب بکارتشان!

مگر خدا هم به خود زنها این دستورات رو نداده که خودشون محافظ جان و مال و ناموسشان باشند همانگونه که به مردها توصیه کرده؟

لطفا بنشینید و درمورد حس امنیتی که یک زن میخواهد ازشما فکر کنید حتی بپرسید! واقعا ما خانم ها باید درچنگال یک مرد اسیر باشیم تا امنیت داشته باشیم؟ نمیشود مرد از دور با همراهی خودش امنیتی به زن بدهد که صدتا نیروی امنیتی و انتظامی توان برابری با آن را نداشته باشد؟
پاسخ راشا:

به نظر من برای همه ی زنها نمیشه یه نسخه ی یکسان رو تجویز کرد و برای مردها هم همینطور. این تمایل ذاتی به وابسته بودن در زن و تمایل به مالک بودن در مردها یه طیف وسیعی داره که ممکنه در مورد افراد مختلف بسته به شرایط بین صفر تا -1و +۱ متغیر باشه. منحنی توزیع نرمال رو حتما خاطرتون هست.به نظر من این هم یه همچین حالتی داره. بعضی ها ممکنه این سر طیف باشند و شدیدا وابسته و بدون هیچ تمایلی برای استقلال و عده ایی هم اون سر طیف و بدون  احساس وابستگی.

به نظرم اگه دونفری که میخوان باهم ازدواج کنند اگه شناخت کافی  به روحیات‌و اخلاق هم داشته باشند  و  این رو قبول کنند مشکلی پیش نیاد.

من شخصا مستقل بودن رو در مواردی که مربوط به  خودم میشه و خودم باید مسوولیتش رو به دوش بکشم ترجیح میدم. و هر جا که احساس کنم این استقلال باعث تکروی صرف و بی اهمیت شمردن شریک زندگی م میشه خودم کمی وابستگی چاشنی ش میکنم.تصویر: images/smilies/biggrin.gif

البته همه ی اینها به لطف وجود همسری هست که کنارش آزادی کامل دارم. شاید اگه طرف مقابل من کسی بود که به زور میخواست منو تحت سلطه ی خودش دربیاره هیچ وقت به چنین دیدگاه ی نمیرسیدم.

متاسفانه پدرم اینطور بود. سلطه گردر تمام مواردتصویر: images/smilies/undecided.gif. و نتیجه ش مادری که با وجود تحصیلات دانشگاهی معادل با همسر همیشه مجبور بودوابسته و دست بسته باشه....و در نتیجه افسرده و غمزده.....وقتیکه همه ی فرزندان رو راهی خونه ی بخت کرد دیگه دلیلی نموند که بخاطرش تلاش کنه و این وضعیت رو تحمل کنه....دو سال پیش در سن ۶۰ و اند سالگی از هم جدا شدند.

 
پاسخ مصطفی:

به نظر من انسان دارای یک مجموعه روحیات یا احساساتی است که با او به صورت فطری متولد می‌شود و جزء صفات ذاتی اوست. اما لزوما هر صفتی که بصورت فطری در انسان وجود دارد ضروری و مثبت صرف نیست بلکه به عنوان یک صفت بالقوه در ما وجود دارد که در مواقع لزوم ما آن را با توجه به نیازمان تبدیل به بالفعل میکنیم. حال آنکه ممکن است در جهت منفی به کار ببریم یا مثبت.

وجود حس غیرت در مرد و وابستگی و انحصارطلبی در زن و یا بسیاری دیگر از این دست، لزوما ما را ملزم به تبعیت نمی کنند بلکه ما را مسلح می‌کند تا در مواقع لزوم از آن استفاده کنیم،همانطوری که ما در خود غریزه جنسی بطور فطری داریم، اما به صرف وجود این غریزه دست به هرکاری در هر زمان و مکانی نمیزنیم. پس چارچوبی برای پیروی از فطریات و احساسات انسان وجود دارد و آن دو چیز است:عقل و اخلاق

اینکه مرد بخاطر وجود حس خودبرتربینی و مالکیت،باید خود را مالک زن بداند و این طبیعت اوست،جمله غلطی است چرا که آن زن نیز فردیت خود را دارد و باید به آن احترام گذاشت. بهتر این است که تبعیت کردن از طبیعت انسانی در چارچوب عقل(منطق) و اخلاق باشد.

در نتیجه:به نظر بنده هنر زندگی مشترک در پذیرش همین شرایط ها و تطبیق درست و منطقی روحیات و طبیعت خود با شریک زندگی است.
پاسخ آناهید:

فکر میکنم تمام اقایون علاقه مند به وابستگی همسر شون از نظر مالی  و احساسی و...نیستن.

برای مثال با اینکه انسان مستقلی هستم اما همیشه نا خود اگاه دوست داشتم مرد من هم مقدار  بیشتری مراقب من باشه یا حامی من باشه،اما تفکرات همسر من و رفتار ایشون در بسیاری از موارد متفاوت هست و حتی باعث قویتر شدن و مستقلتر شدن من شده.

با اینکه همیشه فریاد برابری سر میدم و‌معتقد هستم که خانمها باید مستقل باشن تا اگر جایی از زندگی با کمبودی مواجه شدن بتونن از پس خودشون بر بیان  و مواردی دیگه، از نظر عاطفی هم این احساس رو داشتم که ای کاش همسر من در این زمینه قویتر بر خورد میکرد.

این تفکر من شاید از سنت ایرانی بودن سرچشمه میگیره که هنوز به استقلال رسیدن کامل در من نهادینه نشده و مقداری منتظر قدرت همسرم هستم. برای مثال در زمان نامزدی در بیشتر مواقع سعی کردم به همسرم نگم بیا دنبالم بریم بیرون همیشه میگفتم من تا یک جایی میام شما هم همونجا منو سوار کن از اونجایی که مسیر خونه من و ایشون حدودا ۳۰دقیقه با ماشین راه بود من هم هیچ فشاری  نمیاوردم.

این قضیه برای عقاید من خوب بود اما خانواده من بعد از یک مدت اعتقاد داشتن که چرا ایشون نمیان دنبال شما؟! اگر کاری دارن این قضیه هیچ ایرادی نداره اما اگر کاری ندارن باید با عنوان همسر شما بیان دنبالتون. من هم توجیه خودم رو میاوردم اما خانواده من فکر میکردن من روی گفتن ندارم و نمیخوام که فشار بیاد به ایشون.

در ابتدای نامزدی ایشون با اینکه ماشین داشتن حتی نمیگفتن من میام دنبال شما ،خوب با اینکه میدونستم تنبل میشم به مرور و عادت میکنم ولی از یک سمت هم دوست داشتم که این حسو داشته باشه که حتما بیاد دنبال من ولی این اتفاق نمی افتاد یا خیلی کم و یا به درخواست خود من بود.
پاسخ فائقه:

به نظر من تو عالم خلقت همه چیز به نفع جنس مرد هست، و این خاص کشور ایران نیست، قانون طبیعته. هر چقدر که زنها فریاد برابری دو جنسیت رو سر بدن، در عمل چیزی که واقعیت داره برتری جنس مرد هست.

از جنبه حقوقی و اجتماعی گذشته، تو مساله روابط جنسی هم، اولویت با مردانه.
خیلی سخته گفتنش ولی انگار زن افریده شده تا مرد لذت بیشتری ببره.

اقای دکتر تلاشها و اموزشهای شما برای اینکه زنان هم از سکس لذت ببرن قابل تحسینه. اما واقعیت اینه حتی شما هم مرد هستین. و تو سکس هیچ وقت جای یک زن نبودین. شاید این موضوع براتون غیرمنطقی به نظر برسه، اما من با اکثر قریب به اتفاق با زنانی که (اغلب قشر تحصیلکرده هستن و بعضا زایمان طبیعی هم داشتن) صحبت کردم، حتی اونهایی که از سکسشون رضایت دارن و با دخول ارضا میشن و اصلا ارضا شدن با دخول رو دوست دارن، میگن که دخول اولش (موقع ورود آلت مرد) با درد همراهه. و این درد با بیشتر کردن دفعات سکس در هفته، (نزدیک بودن فاصله زمانی دخول) کمتر میشه اما از بین نمیره.

اقای دکتر وقتی ۷۰ ، ۸۰ درصد خانمها بدون تحریک کلیتوریس، ارگاسم رو تجربه نمی کنن، و بر عکس، اغلب مردها دخول رو سکس می دونن، و از نظر اونها رابطه بدون دخول، سکس محسوب نمیشه، و زن برای حفظ زندگیش باید دخول رو انجام بده، پس اینجا هم برابری نیست. زن در رابطه ای قرار می گیره که اولش با کمی درد همراهه، و لزوما و غالبا از این طریق به ارگاسم نمیرسه، اما مرد دخول براش اوج لذته. اینجا هم زن هست که می پذیره و تسلیم میشه.

زن مدرنیته هم برای حفظ زندگیش مثل زن سنتی، مجبوره تن بده و ابراز کنه که لذت میبره. چون قانون خلقت همینه.

 
پاسخ شهره:


این اشتباه رایجی است ....محافظت و مراقبت در هر نوع متفاوت با مالکیت است....انسان شی نیست شما محافظ و مراقب فرزند خود هستید اما هرگز مالک اون نیستید او خودش انتخاب میکند راهش را تحصیلش را زندگیش را همسرش را....حتی اگر شما مخالف باشید نیاز به محبت و حمایت وابستگی نیست وابستگی نوعی از کمبود است و نیاز ب دریافت محبت نوعی میل ب   تکامل.....و مخصوص زن نیست ...شاید بسیاری از اختلافات زناشویی عدم حمایت عاطفی زن از مرد است.
پاسخ مینا:

به عقیده من ایشون وابستگی رو با عاطفه اشتباه گرفتن.وابستگی از نظر من یعنی اینکه من از هرنظر بهت وابسته اَم و نمیتونم بدون تو هیچکاریو انجام بدم و اصطلاحا مثل کنه بهت چسبیدم! ولی عاطفه و محبت یعنی من با وجود اینکه مستقلم و میتونم کارامو تنها انجام بدم میخوام تو درکنارم باشی تا باهم و بیشتر پر و بال بگیریم و پیشرفت انجام بدیم...

بنظر من وابستگی یعنی اون عزیزانی که دنبال یه نفر میگردن تا بهش متصل بشن تا اون کاراشون و وظایفی که خودشون به انجامش قادر هستن رو انجام بده،مثل داشتن یه بچه اَس که هنوز روی پای خودش نتونسته بایسته.مثل بعضی از دخترخانوم هایی که دنبال همسری میگردن تا مثلا نیازهای مالیشون رو برطرف بکنه و یا آقایونی که دنبال اینن تا فقط تنها نباشن!

این مسائل به نوبه خودشون به نوعی وابستگی هستن.این مسئله وابستگی رو من توی زندگی خودم و از مادرم تجربه کردم،ایشون به اندازه ای وابسته هستن که گاهی من هم از این اخلاق خسته میشم! اینکه گاهی خانومها زیادی مستقل نباشن بنظر من یه سری ظرافت ها است که خب شیرینی زندگی رو زیاد میکنن نه اینکه باعث آزار و اذیت میشن.
پاسخ فاطمه:

مالکیت‌خواهیِ مرد از یک طرف و میل به تحت مالکیت قرارگرفتنِ زن از طرف دیگر، طی دوران‌های مختلف تاریخ به واسطۀ سنت‌های مردسالارانه شکل گرفته و در هر دو جنس، ریشه دوانده؛ تا جاییکه این کلیشه‌های جنسیتی که زاییدۀ بسترهای اجتماعیست،  هنوز تعبیر به "طبیعت" می شود؛ جنبش‌های برابری‌خواهانه در دنیا درصدد مبارزه با همین برچسب‌ها هستند و البته به خصوص در کشورهای شرقی و جوامع مذهبی، روند برابری‌ زن و مرد کندتر پیش رفته.

در پاسخ به سوال کاربر محترم باید گفت، متأسفانه خیر! صمیمیت و حقوق برابر در زوجیت، با چنین نگاه پلّه‌ای و تسلط خواهانه قابل جمع نیست. در انتهای نامه‌اتون، اسم این کنترل و قدرت‌طلبی در رابطه رو "احساسات و عواطف" گذاشتید. چه خوبه کمی تأمل کنیم آیا مردی که  عُرضه و هوش و استقلال شخصیتیِ همسرش براش واهمه‌انگیزه، بهتر نیست مشکل رو در خودش جستجو کنه، که چرا با دیدن ضعف و کمبود در زن، آرامش می گیره؟! یا زنی که با خالی و کم‌توان و دیرفهم نشون دادنِ خودش، دنبال جلب علاقۀ همسرشه، آیا بهتر نیست روی جذابیت‌های باارزش‌تری در روح و شخصیت خودش تمرکز کنه؟

البته اول باید تفکیک کرد بین انتظارات سالم در زناشویی  با امیال سرکوبگر، تسلط خواه و ناسالم (که هم در مرد میتونه وجود داشته باشه هم در زن):

وقتی مردی دوست داره از همسرش، "وابستگی" ببینه، احتمالاً از او وفاداری و تعهد و توجه میخواد که البته در رابطه لازمه. برعکسش هم وقتی زنی به دنبال حمایت هست، مسئولیت‌پذیری، احترام و شخصیت قوی میخواد از همسرش که اونم طبیعیه.
صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع