تالار گفتمان عروس

نسخه کامل: چه فاجعه ای! به من پیشنهاد داد!
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
۴ / پاسخ AV:

آقا هستم ۲۳ ساله دانشجوی ارشد

می خواستم بگم این بحث‌ها فقط از سمت آقایون مطرح نیست، وقتی ۲۰ سال داشتم با  خانوم ۲۶ ساله‌ای آشنا شدم که خودش رو علاقه‌مند به آثار هنری من نشون میداد و بعد از مدتی که بیشتر بهم نزدیک شد، ابراز علاقه کرد، طوری که ساعتی نبود که به من پیام نده و اظهار عشق نکنه!

منم مثل هر جوون دیگه ای در اوج نیاز عاطفی و جنسی بودم، ولی هیچ وقت به این خانوم ابراز علاقه نکردم (با وجود اینکه از نظر زیبایی معیارهای منو داشت) چون فکر میکردم با اینکار فقط و فقط اون خانوم آسیب می بینه!

من استکام چایی رو رد کردم، الان هم که ۲۳ سالمه تابحال باکسی رابطه دوستی یا عاطفی یا جنسی نداشتم، بخش زیادش برمیگرده به درونگرا بودنم، اما در واقع معتقدم هرکسی لایق دوست داشتن نیست، به نظرم بیشترین دلیلی که باعث میشه یه فرد(چه خانوم چه آقا) از یک رابطه آسیب ببینن، انتخاب های غلط و یک طرفس با توجیح هایی که خودمون خوب میدونیم برای چه چیزی اتفاق می افته!

همیشه یک طرفه رابطه ماییم، اگه تصمیم به شروع رابطه گرفتیم، نباید بعدا همه تقصیر هارو به گردن دیگری بیاندازیم.

خانومی که با آقای ۲۰ سال بزرگتر از خودش رابطه داره، کاملا عقلاییه که در آینده باید منتظر اتفاق های بدی هم باشه...
۵ / پاسخ زهرا:


نظر من اینه که یکتا با خودش روراست نبوده و یه جورایی انگار با جامعه دوروبرش رودرواسی داشته که خطایی ازش سر نزنه. بعدم اینکه احساس عذاب وجدانش قابل درکه اما این عذاب وجدان از کجا میاد جز دیکته هایی که جامعه کرده به ما؟

 مگر اون اقایی که اومده خواستگاری شما دست به هیچکس نزده؟ چرا دخترها به راحتی با این قضیه که پسرها هرکاری میخواستن کردن کنار میان ولی برای خودشون کلی حصارو حد و مرز قائل میشن و اگر ازین حدا رد شن دیگه خودشون رو لایق هیچی نمیدونن و...

خانم شما یک رابطه رو تجربه کردی. بنظرم اگر این اتفاق رو یک تجربه در نظر بگیری و کمی خودت رو دوست داشته باشی و به جای همه آدمهایی که تورو یک فرشته و مقدس میدونستن خودتو سرزنش نکنی همه چی حل خواهد شد.

 اینکه دیگران چی فکر میکردن درمورد شما نباید شمارو تو رودرواسی قرار بده که بخواید کسی باشید که اونا فکر میکنند. اگر بخواهید کسی باشید که دیگران تایید میکنن باید به اندازه همه آدمهای دوربرتون شخصیت داشته باشید. فکر میکنم همه دخترهای ایرانی یک دوره از زندگیشون همچین کلنجاری باخودشون داشتن. سخت نگیرید زندگی مال شماست خودتون باید زندگی کنید نه دیگران به جای شما.
۶ / پاسخ الهام:

الهام:

 برای منم موضوعی مشابه رخ داده است. برای من دختری ۳۳ ساله که همیشه به خوبی و پاکی همه جا مشهور بودم و تعداد خواستگارهای بیشماری داشتم. راستش گرفتار یه ادم مومن نما شدم که یک سال تمام با دروغ های کوچک و بزرگ خونم رو تو شیشه کرد.

اولش به من گفت یه دوره ۳ روزه نامزد بودم بعد فهمیدم ۳ سال عقد بودن و حتی رابطه جنسی داشتن. گفت مهندس کامپیوترم بعد فهمیدم که دیپلمه و یه ترم دانشگاه درس خونده و اخراجش کردن. بهم گفت پاک پاکم بعدش فهمیدم حداقل ۸ یا ۹ رابطه جنسی رو تجربه کرده. از چی بگم براتون از پیامک ساعت ۱۲ شب که اشتباهی به جای اینکه به دوست دخترش بزنه به من زد و بعد با وقاحت تمام برگشت و گفت میتونم تو رو بعضی وقت ها با اون اسم صدا بزنم و..قسم و قران ها و دروغ هایی که سر این قضیه خورد و وقتی مادرش فهمید به من گفت که خانم امان از این دخترهای این دوره زمونه که پسرم رو ول نمی کنند و نمیذارن پاک زندگی کنند!!! از انلاین های تا دیر وقتش بگم و اینکه روزی ۵ دقیقه باهام به اصرار خودم صحبت میکرد و من نیم ساعت بیرون از محل کار قدم میزدم تا فقط صداش رو بشنوم. از شروط پس از ازدواجش که ببین الهام جان من چون می خوام تا چند سال چون بازاری هستم تمام سعی ام رو بکنم و بنابراین تا ۹ سر کارم و روزهای تعطیل فقط جمعه ها میتونم اونم ظهر یا عصرش رو باهات هماهنگ میکنم. از چی بگم از اینکه شب اخر وقتی موبایلش رو بهم داد تا چیزی بنویسم تو تلگرامش رفتم و پر از دختر بود.

به طبع تو این یک ساله ها و کشمکش هایی که بود نزدیکی در حد معاشقه هم بین ما چند بار در ماشین رخ داد. من عذاب وجدان شدید گرفتم و حتی پس از ان چندین مشاوره و...رفتم. ایشون دلیلشون اینه که تو رو من زن خود حساب میکنم و اصلا احساس گناه نمی کنم این که یه اخوند چند تا واژه عربی بخونم دلیل بر محرمیت نمیشه. محرمیت قلبیه و من میتونم خودم هم بخونم و محرم شیم. اوایل از من عکس باحجاب میخواست ولی کم کم عکس بی حجاب خواست که حدا رو شکر در حد معقول براش فرستادم.

تا جایی که یه روز دیدم من تو یه چرخه معیوب افتادم و ادم جرات ورزی نبودم ولی واقع این جمله مسیر رابطه ام را تغییر داد اگر روزی تاکسی زندگی رو اشتباه سوار شدی هر جا فهمیدی، همونجا درجا حساب کن و پیاده شو نگو هزینه کردی!
دیدن ته خط، چیزی به جز ملامت بیشتر نخواهد بود و رابطه رو علارقم همه سختی پایان دادم.

الان که به گذشته فکر میکنم میبینم که این ادم حتی من رو دوست هم نداشت و بیشتر برای خودش دوست داشت. من خیلی اذیت شدم خیلی مطالعه کردم خیلی مشاوره رفتم. الان هم به همه کسانی که شاید مثل من باشند میگویم عذاب وجدان طبعا برای دخترانی مثل ما وجود داره. من هم خواستگارانی از ان تاریخ دارم و همواره ترس و عذاب وجدان از اینکه اگه یه روزی همسرم ازم بپرسه و من که به صداقت ایمان دارم چگونه باید جوابش رو بدم؟

 ولی بیایید واقع نگر باشیم در ۳۳ سالگی و با یک سال ارتباط به قصد این که طرف خواستگارته و خانواده ها در جریانن وقوع این ارتباط خیلی هم دور از انتظار نیست. بعضی وقت ها باید خودتون با خودتون مهربان باشید و خودتون رو ببخشید و از خداوند مهربان طلب بخشش و مهربانی داشته باشید.

و در اخر به قول یه پاراگراف از کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد:
مــارکــو : از بــوسـه یِ مـن خــوشـت نیــومـــد؟ ورونیــکا : کــاش گنــاه نبــود تـا کامـلا لــذت مـی بــردم... مــارکــو : مـا گنــاه مــی کنیــم تــا خـــــــدا بخشنــده بمــونـــه.
۷ / پاسخ FM:

باخوندن تجربه ایشون و خیلی از موارد مشابه دیگه متوجه شدم که ما چقدر درگیر تاریخچه مون هستیم درواقع همون سنتها،مذهب، فرهنگ و شرایط خانواده و جامعه ای که در اون بزرگ شدیم.

من هم مثل این دوست عزیزمون متولد دهه ۶۰ هستم و ۲۸ سالمه
سوال بزرگی که برای خود من ایجاد شده اینه که چطور دهه های بعد از ما بالاخص ۸۰ و... خیلی خوب با همه چیز کنار میان و تا به این میزان درگیر تاریخچه ها نیستن

درصورتیکه هنوز برای اکثریت بچه های دوره ما و خانواوده هاشون گواهی عروس (بکارت) برای ازدواج خیلی مهمه(که بازهم بستگی به خانواده ها داره)
و اینکه آیا من باید با این افکار و چارچوبها بجنگم یا بپذیرمشون؟

نمیدونم واقعا چیکار باید کرد؟
چی درسته و چی اشتباه؟
موندی بین این همه افکار و این تو هستی که باید تصمیم بگیری
از طرفی دین و مذهب
ازطرفی سنت ها و...
و ازطرفی ذهن من که درگیر همه این مسائل شده

به نظر من شرایط این دوست عزیزمون همش برمیگرده به همون تاریخچه ذهنی که داریم. اگر قرار نیست تغییر کنیم پس حداقل توی هر شرایطی که هستیم باقی بمونیم. به طور مثال اگر آدم مذهبی هستیم و خیلی از مواردی که برامون پیش میاد جزو خط قرمزهای دینمون هست سعی امون روبکنیم وارد نشیم و اگر هم وارد شدیم دیگه خودمون رو ملامت نکنیم و تجربش کنیم.
۸ / پاسخ معصومه:

یکتا جان نمیدونم باید از آخر شروع کنم یا از همون اول داستان برات بگم.
الان که نزدیک به چهل سالم داره میشه با صحبت های  شما به بیست سال قبل خودم برگشتم. زمانی که مثل شما پاک بودم و به این پاک بودن افتخار می کردم.

نمیخوام زیاد حاشیه برم، سعی میکنم خلاصه بگم. جوانی من هم مثل شما با همین افکار که چون با فردی رابطه داشتم و دیگه نمیتونم با شخص دیگه ای باشم چون عذاب وجدان میگیرم،گذشت. بماند که با همین افکار مسیر زندگیم کاملا تغییر کرد و علی رغم موقعیت های خیلی مناسبی که داشتم، به خاطر همین افکارخودم رو متحمل یک زندگی بسیار ساده و سخت کردم و همچنان با دو تا بچه دارم چوب عذاب وجدان نا بجای بیست سالگیم رو میخورم.

اگه من افکار الانم رو بعد از این همه تجربه و سختی، بیست سال پیش داشتم، پس از ایجاد یه رابطه و بهم خوردن اون به هر دلیلی (حالا یا دروغ یا سن زیاد یا وجود زن و بچه...) میذاشتمش همون جا بمونه و با خودم یدک نمی کشیدم.

من حالا میدونم که اون رابطه گناه نبوده، الزام زندگی هر انسانی بوده و برای کسب تجربه از یه جایی باید شروع میشده. اون رابطه خواسته ی نفس من بوده و لازم بوده یه جایی تخلیه بشه و حالا شده،چه به اجبار چه به اختیار. بماند که تفسیر اجبار و اختیار زمین تا آسمان متفاوته ولی حرف من سر عذاب وجدانه.

عزیزم هیچ عذاب وجدانی در قبال کیس بعدی نداشته باش. اول اینکه به احتمال زیاد اون هم مثل تو تجربه داشته،دوم اینکه گذشته ی تو به خودت مربوطه نه شخص دیگه، سوم اینکه تو فقط به یکی از تجارب زندگیت دست پیدا کردی نه گناه زندگیت، چهارم اینکه به گذشته فکر کردن و موندن در گذشته باعث غفلت از آیندت میشه.

درسته که احساساتت خدشه دار و زخمی شده ولی اگه بخواهی بهش دامن بزنی و فکر کنی حالت رو بدتر میکنه. به این فکر کن که این خدشه دار شدن احساسات تو رو آگاه تر کرده و با چشم و گوش بازتری میتونی یه انتخاب درست تر داشته باشی. اشتباه من و امثال من رو تکرار نکن. تو یک انسان آزاد هستی بنابراین حق داری که هر احساسی رو تجربه کنی به شرطی که از تجربه ات استفاده کنی نه اینکه تبدیلش کنی به گناه کبیره و تا آخر عمرت عذاب بکشی.
۹ / پاسخ مجید:

ما ادم ها کمی پیچیده هستیم.
زبان گفتاری ما با زبان رفتاری ما کمی متفاوته.
ممکنه ما در گفتار خود چیزی بگوییم و در رفتار و عمل پیام پنهان دیگه ای رو به شخص روبرو انتقال بدیم.

سوال اولی ک ذهن منو مشغول خودش کرده اینکه شما دانسته و به علم اینکه کسی در خانه ی شخص سوم نیست با شخص دوم خلوت کردی.
این به چه معناست؟
این میشه همون پبام پنهانی ک رفتار شما به طرف مقابل داده.

اما اون چیزی ک ذهن منو درگیر خودش میکنه اینکه چرا به مقوله ی سکس به چشم سو استفاده جنسی نگاه میکنن؟؟

آیا فقط مرده ک میتونه سو استفاده جنسی بکنه؟؟

من فکر میکنم در جامعه ی سنتی زن به چشم یک شخصی دیده میشه ک زیر قدرت مرد هست. به طبع اون اینجور اتفاقا هم باعث تعبیر سو استفاده قرار گرفتن میشه. درصورتیکه جدا از مساله ی روانی قضیه من فکر میکنم سکس یک نوع نیاز بدنی است ک همچون خوردن غذا.

نمیخوام زیاد از بحث دور بشم.
اما به نظر من مشکل اول خانم های ما طرز تفکرشون نسبت به مقوله ی سکس هست.

درمورد بچه داشتن یک فرد ۴۰ ساله. من نمیدونم این چه جای ناراحتی داره؟؟

این مهم نیست ک شما چی فکر میکنید در مورد برداشت خودتون.
این مهمه ک با رفتارتون چه پیامی رو دارید به فرد مخاطب ک از جنس مخالف هست میدید.

در کل تعریف و تشریح مساله ی شما برای من خیلی پارادوکس داشت...
۱۰ / پاسخ پریسا:

من فقط در رابطه با عذاب وجدانی که گرفتن بهشون حق میدم و این ناشی از تربیت اشتباه ما ایرانیاس

اینکه چرا من نمیتونم تو دوران جوونیم از لذتهای جنسی بهره مند بشم برای خود من هنوزم دغدغه ی فکریه که نمیتونم براش راهی پیدا کنم.

به یاد میارم که خودمو تو ۱۷ سالگی چطور پایبند آدمی که با بی شرمی تمام هرز میپرید کرده بودم فقط و فقط برای اینکه اون ادم منو لمس کرده بود و کارایی رو کرده بود ک فکر میکردم حالا که اتفاق افتاده فقط و فقط باید با همین آدم بمونم و ازدواج کنم چون فقط یک ادم تو دنیا باید بدن من رو ببینه و اون شوهرمه...

و پنج سال تموم شب و روزمو عذاب کشیدم در صورتی که اگه همون اول این دانشو داشتم که من مجبور نیستم تحمل کنم الان شرایط روحی بهتری هم میداشتم.

من با کلی تحقیق و کتاب خوندن و فیلم دیدن و کلی چیزای دیگه تونستم این تفکرو از خودم دور کنم و الان دیگه اون حس و تفکراتم به کل عوض شده و هیچ شباهتی به اون آدمی که بودم ندارم و حالا فکر میکنم آدم موفق تریم تو رابطه چون میدونم که چی میخوام و چه حدی رو باید در نظر بگیرم
۱۱ / پاسخ MG:

من همه ی پاسخ های دوستان به یکتارو خوندم اما یه چیزی که از همون اول نظرمو به خودش جلب کرد این بود که:

جدا از دروغی که اون اقا گفتن و رابطه ی ایشون با مردی هم سن پدرشون،
توی اکثر نامه ها ذکر شده بود خطایی که اون اقا انجام داده!

خطا؟! خانم شما تو سن ۲۲سالگی اگه بخوای بری یه ابمیوه گیری هم بخری
بهتون میگن که خاصیت این ابمیوه گیری اینه که اب میوه میگیره، میکسر هم‌ هست ، در حین کار صدا هم میده، اگه زیاد باهاش کار کنی داغ هم میشه و...
پس چطور ما زن ها تو ایران تو سن ۲۲سالگی یا حتی ۲۷ به این بلوغ ذهنی نرسیدیم که انسانی که نیاز به مهر و محبت داره نیاز به غذا داره
نیاز به رابطه جنسی هم داره
و این جز ویژگی های انسانه! این جدایی ناپذیره!

شما وقتی با یه اقا یا خانم اشنا میشی و رابطه عاطفی شکل میگیره اینم بدون که رابطه جنسی هم جزلاینفکه رابطست!! پس خطا چیه؟ مثل این که بگیم نیاز به غذا داشته پس خطا کرده مرتیکه!
تازه اونم بعد از چندین سال رابطه

من واقعا واقعا متاسفم که تو جامعه ای بزرگ شدم که تو ذهن زنانش اولیه ترین نیاز انسان رو خطا پنداشتند و متاسفانه فکر میکنیم دین و مذهب مانع از این میشه، در صورتی که اتفاقا دین اسلام خیلی هم در مورد مسایل جنسی بازه.

 
گفتگوی دکتر شکیب و‌ مریم درباره نامه یکتا و پاسخ ها:

× دڪــتــر مــطــالــبــے ڪــه شــیــر مــیــڪــنــیــد خــطــرنــاڪــن بــنــظــر مــن. ایــنــڪــه افــراد بــگــن در جــوونــے از لــذت جــنــســے بــرخــوردار بــشــیــم لــذت بــردن خــوبــه بــد نــیــســت. خب اگــه فــڪــر رها بــشــه پــس فــرق ے زن ســالــم بــا ے زن روســپــے چــیــه؟

- سلام مریم عزیز. تعریف شما از روسپی چیه؟

× ڪــســے ڪــه بــا بــدنــش تــجــارت مــیــڪــنــه. و در حــاشــیــه از یــڪ جــور مــشــڪــل روانــے بــرخــورداره.

- خب کجای حرف هایی که گفتن، اینه که روسپی بودن با سالم بودن فرقی نداره؟ البته قضاوت ت در مورد مشکل روانی داشتن روسپی ها رو نمی پذیرم. اگر کسی برای پاسخ به نیاز جنسی رابطه برقرار کرد، روسپی هست از نظر شما؟

× مــن از ے دخــتــر رها در مــقــابــل همــســرم حــرفــهایــے شــنــیــدم ڪــه تــحــمــلــش ڪــشــنــدس. یــا خــواهرم ڪــه دهه هفــتــادیــه و روابــط دوســتــانــشــو بــرام گــفــت... پــیــامــد اون لــذتــها اصــلــا خــوب نــبــوده. رها بــودن جــالــب نــیــســت

- خب، شما حرفت رو‌عوض کردی. من هنوز متوجه نشدم. از نظر شما روسپی کیه؟ اینها که شما گفتی روسپی بودن؟

× مــا زنــیــم و تــوے وجــودمــون یــچــیــزے هســت ڪــه جــدا از ذهنــمــونــه. انــســانــے نــیــســت ایــنــڪــار... نــمــیــدونــم روســپــے یــا انــســان لــاقــیــد. ڪــلــمــه درســتــشــو نــمــیــدونــم. ولــے زن بــه انــدازه ڪــافــے شــڪــل وســیــلــه شــده. حــتــے در ازدواج چــه بــرســه ڪــه بــخــواد رها خــودشــو تــخــلــیــه ڪــنــه

- توی حرفت به تناقض هست مریم.  اولا مریم داره نگاه خودش رو‌تعمیم میده: ما زن ایم و این جوری هستیم... یعنی بقیه ای که مثل شما فکر نمی کنند، زن نیستند؟ ثانیا شما اول گفتی فرق روسپی و زن سالم چیه، و بعد تعریفی که از یک روسپی ارایه کردی، ربطی به بقیه حرفهات نداشت. درواقع شما به همه زنهایی که مثل شما فکر نمی کنند، برچسب زدی و توهین کردی. درحالی که خودت هم می دونی که روسپیگری، یعنی تن فروشی. آیا نمیشه گفت اون دختری که ازدواج می‌کنه به طمع به دست آوردن امکانات مالی و...، او‌ هم روسپیه؟ ثالثا، الان داری میگی رها بودن، از نظر شما پیامدهای خوبی نداره. این حرف منطقی ای هست. حالا فرض کنیم کسی خواست که این پیامدها رو‌بپذیره. شما چه قضاوتی در موردش داری؟

×مــن بــه ســنــت ڪــار نــدارم امــا پــاڪــے و تــحــمــل تــمــایــلــات و خــرج اون بــا ے ادم درســت همــه جـاے دنــیــا بــا ارزشــه.

- حتما همین طوره. اما تفاوت در اینه که شما پاکی رو یک جور تعبیر می کنی و دیگری، جور دیگه. همون طور که در محدودیت تمایلات هم هرکس حدی رو برای خودش تعریف می‌کنه.

× تــعــبــیــر شــمــا از پــاڪــے چــیــه؟

- تعریف من، تعریف منه. اصرار ندارم، برعکس شما، به اینکه من حتما درست میگم

× مــنــم نــدارم. تصویر: images/smilies/wink.gif

- اما از نظر من، پاکی یعنی شفاف بودن و صادق بودن با خود و دیگران.

 
۱۲ / پاسخ صدیقه:

توضیح: این قدر این نوشته خوبه، که من دیگه چیزی ندارم برای اضافه کردن. بحث این هفته رو می بندیم، با نوشته زیبای صدیقه.



من دختری هستم در جامعه ای در حال گذار پر از غلط و درست.

تاسف میخورم به نا آگاهی. به اینکه خیلی وقتا نمیدونم و میبینم انسانهایی که نمیدونن که نا آگاهند. ای کاش حداقل میدونستیم که نمیدونیم. اونوقت انقدر درد نمیکشیدیم بلکه تلاش میکردیم فکر کنیم و یاد بگیریم.

برخی مون انسانهایی هستیم که نمیدونیم چی میخوایم. چرا میخوایم؟ چطوری باید به دستش بیاریم؟

کتاب سرشت جنسی انسان رو میخونم و گاهی فکر میکنم ای کاش منم توی قبایل انسان های اولیه بودم و یه عالمه مادر و پدر داشتم و از درخت بالا میرفتم و  آگاهیم مثل قبیله ام بود و یه عالمه خواهر و برادر داشتم و یه عالمه عاشق میشدم و یه عالمه معشوق داشتم و به اندازه ی جهانی فرزند داشتم.

گاهی از نادانی و دانایی که مخلوط شده و نمیتونم از صافی ردش کنم دلهره میگیرم.

به پیامهایی که در جواب یکتا داده شد نگاه میکردم. اول خوشحالم که انسانهایی داریم که تحلیل میکنند و در جهت اگاهی پیش میرن. دوم تاسف میخورم که ما نیازهامونو نمیشناسیم. تاسف میخورم یه آقا یا یه خانوم روراست تکلیفش با خودش روشن نیست.

نه میشه یکتا رو قضاوت کرد نه اون اقا رو. بدی و خوبی شاید صرفا مختص رفتارِ ماست. به همون اندازه که اون آقا بد بود منم بد هستم یعنی رفتارمون. به همون اندازه که یکتا پاک و معصوم بود اون اقا هم هست. شاید برای دخترش بهترین و پاک ترین پدر دنیاست نه خبیث ترین.

من برای بانوهای کشورم، نه برای مردم کشورم، نه، برای همه جهان آرامش و راستی میخوام. کاش انقدر فضای احساس ها و رفتارها و گفتمانهامون امن باشه تا همدیگه رو بشنویم، درک کنیم، به هم احترام بگذاریم، تا خواسته مونو شفاف بگیم و مثل گرگ طعمه ای رو به دام نندازیم از ترس اینکه یه وقت از دستش بدیم یا جواب نه بشنویم. و انقدر انسان و با شهامت باشیم که بپذیریم.

که اونوقت در موقعیتی اختیاری، تصمیمی اجباری اختیاری نگیریم. که مثل یکتا به اختیار وارد بشیم و اونوقت به اجبار اختیاری تصمیم به ادامه رابطه بدیم. و در آخر گند بزنیم به احوالات خودمون.

تاسف داره دکتر. نمیدونم واقعا شاید خیلی ها مثل اون پسری که توی اینستا بهم پیشنهاد سکس داد و وقتی من گفتم نه، با احترام عذرخواهی کرد و دیگه هم حرفی نزد، انقدر راستگو نیستن که بگن نیازشون چیه. یا میترسند یا عادت کردن یا نمیدونن چطور بگن و احتمالات دیگه.

هرچه میگذره و کتاب پیش میره یا کتاب صوتی دبی فورد رو گوش میکنم بیشتر از جهانی که درش بدنیا اومدم ترسم میگیره. بیشتر از ذهنیات منفی دوستانم میترسم یا گاهی خودم. انقدر که اطرافمون زیاده درست باش و راست باش و... آخرش هم ما در تشخیص درستی غلط عمل میکنیم.

هر آنچه برما رخ میده از ماست. مقصر بزرگ جهانمون و سونامی و زلزله ای که بهش وارد میکنیم، خودمون هستیم.

ساعت 16:19 عصر جمعه چهارم اسفند
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع